♥☆منتظــر مـهـدی☆♥
او خواهد امــــد
جلوی مادر با ادب می نشست و می گفت: _ من رو بیشتر دوست داری یا خدا رو ؟! مادر : خب معلومه ، خدا رو ! _ امام حسین علیه السلام رو بیشتر دوست داری یا خدا رو ؟! مادر : امام حسین علیه السلام رو هم برای خدا می خوام ! _ پس راضی هستی که من شهید بشم ... فدای امام حسین علیه السلام بشم ؟! ... اینجوری مادرش رو راضی کرد و رفت ... رفت و فدای امام حسین علیه السلام شد ... منبع : کبوترانه پريديد ، خوش به حال شما
نظرات شما عزیزان:
De$ign | کافه حجاب |